گزارش دومین سمپوزیوم مطالعات میان‌رشته‌ای (۳)

دکتر ودادهیر: علوم انسانی و علوم اجتماعی باید سهم اساسی و اجتناب‌ناپذیری در دستورالعمل‌ها و مداخله‌های پزشکی داشته باشد

۱۸ خرداد ۱۴۰۰ | ۱۵:۲۴ کد : ۱۷۱۷۰ اخبار میان رشته‌ای
تعداد بازدید:۹۱۴


روابط عمومی پردیس البرز- دومین سمپوزیوم مطالعات میان‌رشته‌ای در روزهای پایانی اردیبهشت ۱۴۰۰ از سوی دانشگاه علوم پزشکی و خدمات درمانی زنجان برگزار شد که در آن مسئولان و استادان دانشگاه تهران دیدگاه‌ها و اقدامات این دانشگاه را با محوریت پردیس البرز ارائه دادند. دو سخنرانی از این نشست پیش‌تر در وب‌سایت پردیس البرز انعکاس یافت. سومین گزارش به سخنرانی دکتر ابوعلی ودادهیر، دانشیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران اختصاص دارد که در این نشست با موضوع «عوامل بازدارنده ساختاری، نهادی، حرفه‌ای رشته‌ای در شکل‌گیری رویکردهای میان‌رشته‌ای در علوم پزشکی ایران بعد از انقلاب» سخنرانی خود را ارائه کرد که متن کامل آن در پی می‌آید.
با نام و یاد خدا و تشکر از هماهنگی‌های صورت گرفته جهت سمپوزیوم میان رشته‌ای، تشکر از آقای دکتر نوربخش و همه بزرگوارانی که در این زمینه زحمت کشیدند.
قبل از ورود به بحث، مایل هستم یادی بکنم از دوست عزیرم که اخیراً به رحمت خدا رفتند، آقای دکتر بهزاد دماری که برای سلامت اجتماعی ایران بسیار زحمت کشیدند و آثار فراموش ناشدنی را به یادگار گذاشتند.
به عنوان دبیر برنامه سلامت و آسایش پردیس البرز دانشگاه تهران، هم‌چنین، عضو گروه سلامت اجتماعی فرهنگستان علوم پزشکی و به عنوان شخصی که حدود دو دهه با اعضای مختلف پزشکی همکاری داشته‌ام، مواردی را بیان خواهم کرد و عواملی که به نظرم در شکل‌گیری مطالعات میان‌رشته‌ای علوم پزشکی بازدارنده است را مطرح می‌نمائیم.
میشل فوکو، فیلسوف بزرگ فرانسوی، پزشکی را در زمره علوم انسانی می‌داند و معتقد است اصولاً پزشکی را نمی‌توان از علوم انسانی جدا کرد. در واقع این دو، جدایی ناپذیرند؛ مفهوم مخالف این امر آن است که اصولاً علوم انسانی و علوم اجتماعی باید سهم اساسی و اجتناب‌ناپذیری در دستورالعمل‌ها و مداخله‌های پزشکی داشته باشند.
به بیان دیگر اصولاً هدف پزشکی، خدمت به جامعه است و جز علومی است که در نهایت ساختن جامعه‌ای سالم را مد نظر دارد و از این منظر گفته می‌شود تحقق چنین هدفی (خدمت به جامعه) در واقع علم برای علم نیست بلکه علم برای جامعه است. در چنین شرایطی اصولاً چنین هدفی محقق نمی‌شود مگر با مداخله یا دستورالعمل میان‌رشته‌ای.
به رغم این ویژگی‌ها و رسالت پزشکی، یک سری عوامل بازدارنده وجود دارد، به طور خاص در ایران؛ نخست آن‌که خواه ناخواه، جامعه ایران، جامعه‌ای پزشکی‌شده (medicalized) است و متأسفانه هم‌چنان در جامعه ما رویکرد گفتمان زیست‌پزشکی حاکم است، به این معنی که فرهنگ درمان‌محور حاکم است. هنگامی که جامعه پزشکی‌زده می‌شود، به یک معنی، همه چیز پزشک‌محور است، اصولاً مسائل فردی می‌شود و به جایگاهی برای رویکردهای بیمارمحور، رویکردهای خانواده‌محور و به یک معنی رویکردهای روایتی وجود ندارد. اصولاً پزشکیِ روایتی در کشور ما غایب است یعنی به بیمار فرصت روایت داده نمی‌شود و گاهی امکان گفت‌وگو فراهم نمی‌شود.
در مواردی افراد به صورت دسته‌جمعی ویزیت می‌شوند و این مغایر با روایت‌گری است و مغایرت اخلاقی دارد. چنین گفتمانی اصولاً توجهی به ذهنیت‌ها و مدیریت ذهنیت‌ها نمی‌کند؛ چنین گفتمانی اصولاً بالا به پایین است و تا حدی آمرانه است که با جنبش publicities که تاکیدش بر آسایش ذهنی و سایر موارد است، مغایرت دارد.
خروجی چنین گفتمان و رویکردی، خصوصاً در ایران، آن است که یک سیستم مراقبت‌های پزشکی داریم که ملغمه‌ای از نگاه بازاری و ارزش بازاری است، حرفه‌ای است و تخصصی و اصولاً با منافع و منابع بازاری و حرفه‌ای و تخصصی به پیش می‌رود. خروجی این کار می‌تواند پزشکانی باشد که با ادبیات، هنر، خوشنویسی، طنازی و یا روایت بیگانه هستند و نهایتاً کار به جایی می‌رسد که رشته‌های دیگر پیراپرشکی مثل پرستاری، مامایی، تغذیه و … در خدمت اهداف پزشکی قرار می‌گیرند.
شکل و مانع ساختاری و نهادی دیگر آن است که در سال ۶۴ دیوار برلینی بین آموزش پزشکی و سایر بدنه علوم ایجاد کردیم. به یک معنی ادغام آموزش پزشکی در بهداشت و بهداری و به رغم دفاعی که از این طرح انجام می‌شود، و عمدتاً برای آمال حرفه‌ای‌گرایانه و اهداف دیگر انجام شده، می‌توان گفت که این تکنیک یا جدایی آموزش پزشکی از سایر بدنه علوم مثل دیوار برلین عمل کرده و ایران تنها کشوری است که آموزش پزشکی به شکل کنونی از بدنه علوم دیگر جدا افتاده است.
طرحی که اجرا کردیم را یک بار سودان در صدد بررسی برآمد و حاضر به اجرا نشد. این خود یکی از بزرگ‌ترین موانع است؛ در واقع مانند این است که یک ملت و دو دولت. یعنی علوم پزشکی خود علوم انسانی است ولی عملاً در دانشکده دیگر، به شیوه دیگر و با یک وزارتخانه دیگر، تشکیلات دیگر، بودجه متفاوت کار می‌شود و همه این‌ها یک سری موانع بروکراتیک و بنیادی ایجاد می‌کند برای انجام مطالعات میان‌رشته‌ای و تشکیل تیم‌های میان‌رشته‌ای. خروجی آن این است که پزشکانی پرورش یافته‌اند که به رغم موفقیت‌ها و صلاحیت بالینی، صلاحیت و شایستگی فرهنگی ندارند، در زمینه آشنایی با فرهنگ و آگاهی فرهنگی، مشکلات زیادی دارند.
فرهنگ دفترچه راهنمای چگونگی تعامل با افراد است. ما در دانشکده‌های پزشکی و پیراپزشکی دانشجوهایی را پرورش می‌دهیم که صرفاً به بیومدیکال فکر می‌کنند؛ افرادی که اصولاً این سرزمین رنگارنگ را، اقوام را و باورها را خوب نمی‌شناسند. یعنی در دانشکده‌های پزشکی و پیراپزشکی دروسی تحت عنوان اقوام و خرده‌فرهنگ‌های ایرانی نداریم؛ یعنی ما پزشکانی تربیت می‌کنیم که با افرادی که به آنها خدمت ارائه می‌دهند -یعنی مردمان آن سرزمین- به‌خوبی آشنایی ندارند. به عبارت دیگر، تا حد زیادی حاضر نیستند پای صحبت آنها بنشینند و نمی‌دانند اقوام مختلف چه دغدغه‌ها و ملاحظاتی دارند. بنابراین افرادی را بار می‌آوریم که به لحاظ بالینی شایستگی دارند و در زمینه فرهنگ، در زمینه آگاهی‌ها، حساسیت‌های فرهنگی، در زمینه تأمین صیانت، مصونیت و امنیت فرهنگی برای بیماران خود، مشکلات جدی دارند و این می‌تواند منجر به چیزی شود که سهم درخوری در ایجاد عدالت فرهنگی دارد.
خروجی این کار چیست؟ هنگامی که با نگاه بیومدیکال بیماری‌محور و درمان‌محور در دانشگاه‌های پزشکی و پیراپزشکی، چنین تربیت‌هایی و چنین موانع ساختاری وجود داشته باشد (جدایی بین آموزش پزشکی از سایر علوم) خروجی و نتیجه آن است که اصولاً در همه این برنامه‌ها، ولو اینکه ظاهر میان‌رشته‌ای داشته باشند، یک برنامه یا رویکرد چندرشته ای داریم، یعنی به شکل میان‌رشته‌ای نمی‌رسیم یا شکل نمی‌گیرد؛ نتیجه آنکه برنامه‌های میان‌رشته‌ای تدارک دیده شده، عمدتاً غیررسمی انجام می‌شود؛ یعنی نه بر اساس تحصیلات سازمانی یا وزارت خانه‌ای یا بین سازمانی بلکه عمدتاً برای مناسبت فردی و شبکه‌ای و غیررسمی و دوستانه شکل گرفته است، این یک مشکل اساسی است.


مشکل دیگر آنکه در دانشکده علوم پزشکی و خارج از آن، گویی در تشکیل تیم‌های تحقیقاتی میان‌رشته‌ای، سیلوهایی ساخته می‌شود برای پزشکی که درون سیلوها تعدادی رشته قرار داده می‌شود، ولی در نهایت هم این رشته‌ها در خدمت اهداف پزشکی و خدمات پزشکی قرار می‌گیرند.
نکته دیگر آنکه، اصولاً جامعه ایران، جامعه‌ای است که بنا به دلایل (سیاسی، اقتصادی و حرفه‌ای) بسیار تحت تأثیر رویکردها و تحقیقات زیست‌پزشکی است و پروپاگاندای زیست‌پزشکی در ایران بسیار قدرتمند است. به تعبیر دیگر دوسوم اخبار علمی در ایران تخصیص پیدا کرده به اینکه در مؤسسه رویان چه شده، در انستیتو پاستور چه گذشته، در دانشگاه علوم پزشکی به چه چیزی رسیده‌ایم و به تعبیر دیگر در حوزه زیست‌پزشکی چه خبر است؟ اصولاً دستاوردهایی که در حوزه علوم انسانی یا علوم اجتماعی وجود دارد، خیلی به چشم نمی‌آید و یا دیده و گفته نمی‌شود.
پس اصولاً در چنین کانتکستی که یک رویکرد مسلط است، رویکرد میان‌رشته‌ای به شکل واقعی اتفاق نمی‌افتد و همان طور که گذشت، اکثر کارهایی که صورت می‌گیرد، کارهای چندرشته‌ای است و سهم و خدمات سایر رشته‌ها در مقام مقایسه با رشته‌های پزشکی در فرع و پیرامون قرار می‌گیرد. رابطه‌ای که بین پزشکی با رشته‌های دیگر ایجاد می‌شود یک رابطه مرکز-پیرامونی است. حتی رشته‌های پیراپزشکی مثل مامایی، پرستاری، تغذیه و … نیر در خدمت دستورالعمل پزشکی کار می‌کنند.
این ارتباط، یک ارتباط سلسله مراتبی است نه هم‌عرض یا برابر. پژوهش‌هایی که در رشته‌های دیگر انجام می‌شود یا حضور رشته‌های دیگر، مقام پاسخگو دارند یعنی گویی قرار است به تیم‌های پزشکی پاسخ بدهند؛ بیشتر حالت جواب‌گو دارند، بیشتر حالت مکمل و معین دارند یا یک عضو بدل یا علی‌البدل.
همه آن‌چه گذشت حول رویکرد بیماری‌محور یا درمان‌محور جای می‌گیرد. اصولاً خیلی جای آشکار یا پنهانی برای یکپارچگی و حرکت دسته‌جمعی علوم و تحقیقات تعاملی باقی نمی‌گذارد.
این موانع باعث می‌شود معرفت مشترک یا دسته‌جمعی یا به تعبیری همگانی، حول سلامت شکل نگیرد و همه می‌دانیم، که سلامت اصولاً بزرگ‌تر و مهم‌تر از آن است که به دست پزشکانی سپرده شود که عمدتاً رشته‌ای فکر می‌کنند و عمدتاً صلاحیت آنها بالینی است؛ یعنی طوری پرورش یافته‌اند که متأسفانه پزشکی روایتی حاکم نیست و اقوام و فرهنگ‌ها و خرده‌فرهنگ‌های جامعه را نمی‌شناسند یا کمتر می‌شناسند و عمدتاً رشته‌ای فکر می‌کنند.
اینها خلاصه مواردی بود که قصد بیان آن را داشتم و حتماً برای ارتقای سلامت در جامعه کنونی به شکل واقعی مسئله مهمی به این شکل، در سطوح مختلف نیازمند مطالعات میان‌رشته‌ای هستیم و این هنگامی رخ می‌دهد که رشته‌ها و علوم دیگر شانه به شانه و هم‌عرض رشته‌های پزشکی بتوانند فعالیت کنند و هر آنچه به این کار آسیب بزند می‌تواند به سلامت جامعه آسیب برساند.

اخبار مرتبط:

معاون آموزشی دانشگاه تهران: دانشگاه‌ها بایددر صورت داشتن ظرفیت لازم و مناسب مجاز به راه اندازی رشته‌های میان‌رشته‌ای باشند

رئیس پردیس البرز: میان‌رشتگی‌ها راهی برای افزایش تأثیرگذاری دانشگاه‌هاست

دکتر حمیده دباغی: میان‌رشته‌ای‌ها باید با توجه به بستر فرهنگی و نیاز جامعه طراحی و اجرا شوند

بررسی سیاست‌ها و روش‌های تحقق میان‌رشته‌ای‌ها در دانشگاه تهران در دومین سمپوزیوم مطالعات میان‌رشته‌ای